سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کتاب -مقاله-پایان نامه
از امام رضا علیه السلام پرسیده شد : آیا مردم می توانند پرسیدن از چیزی را که بدان نیاز دارند واگذارند؟ فرمود : نه . [یونس بن عبد الرحمان از برخی یارانش]

نوشته شده توسط:   ُسهراب  

شنبه 87 آذر 23  5:48 عصر



بسم الله الرحمن الرحیم‏
قرآن در آیینه نهج البلاغه
مقدمه‏
با این که ما معتقدیم قرآن کریم بزرگ‏ترین هدیه الهى براى انسان‏ها و گران‏بهاترین میراث پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در میان مسلمین است ،امت اسلامى آن طور که شایسته است براى استفاده از این میراث عظیم از خود همت نشان نداده و نمى‏دهد. جامعه اسلامى پس از وفات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله على رغم تاکیدات فراوان حضرتش مبنى بر وجوب رجوع و عمل به قرآن، به عنوان ثقل اکبر،و فرا گرفتن علوم قرآن از اهل بیت علیه‏السلام به عنوان ثقل اصغر،از تمسک به این حبل متین الهى محروم مانده است.در نتیجه جامعه اسلامى از جایگاه اصلى خویش که قرآن آنها را بدان مژده داده و مى‏فرماید:((انتم الاعلون ان کنتم مومنین)) ? بازمانده‏اند و امروزه به این واقعیت تلخ مى‏باید اقرار نمود که جامعه اسلامى به دلیل 
فاصله گرفتن از واقعیت قرآن و علوم اهل بیت، متحمل خسارت‏هاى جبران ناپذیرى شده است.
اما على رغم دورى مسلمین از حقیقت قرآن و غریب بودن این گوهر آسمانى و عطیه رحمانى، پرداختن به ظاهر آن در میان مسلمین گهگاه از رواج و رونق خوبى برخوردار بوده است.
عموم مسلمانان قرآن را کتابى مقدس و آسمانى که در شب قدر بر قلب مبارک پیامبر نازل شده است، مى‏شناسند و بدان احترام مى‏گذارند.امروزه چاپ قرآن کریم با
کاغذهاى عالى و جلدهاى زرین،و تلاوت و حفظ آن و تسلط بر علومى که به ظواهر قرآن مى‏پردازد،از قبیل تجوید و مانند آن جایگاه ویژه‏اى در فرهنگ مسلمین پیدا کرده است و هر از چند گاهى شاهد برگزارى مسابقات حفظ و قرائت قرآن کریم در سطح بین‏الملل کشورهاى اسلامى هستیم و این خود جاى بسى خوشبختى است.
البته ناگفته نماند که رونق گرفتن قرآن کریم در سایر کشورهاى اسلامى نیز تا حدود زیادى مرهون حضرت امام خمینى (ره)و پیروزى انقلاب اسلامى ایران بوده است،زیرا بعد از پیام حضرت امام خمینى (ره) مبنى بر اداره حرمین شریفین به دست شورایى متشکل از کشورهاى اسلامى بود که عربستان به تعمیر و توسعه حرمین شریفین،پرداخت تا بدین وسیله خود را پیشگام تبلیغ اسلام و قرآن وانمود کند واز توجه ملت‏ها و کشورهاى مسلمان به ایران اسلامى جلوگیرى کند.
در هر حال،پرداختن به ظاهر قرآن و دور ماندن از حقیقت آن،از بزرگ‏ترین مشکلاتى بوده است که پیوسته جوامع اسلامى از ناحیه آن ضربه‏هاى جبران ناپذیرى خورده‏اند.روشن است که تا مسلمانان از ظاهر قرآن به باطن آن در نگذرند واز گفتار به عمل روى نیاورند،هدایت قرآن درباره آنها تحقق نیافته است.
این مجموعه در صدد بررسى عوامل دور افتادن مسلمانان از حقیقت قرآن و عترت،پس از وفات پیامبر اکرم صلى - الله علیه و آله نیست.آنچه در این نوشتار آمده،جلوه‏هایى از حقیقت قرآن از دیدگاه نهج‏البلاغه و از زبان خود قرآن کریم است و خواننده،قرآن را از منظر امیر مومنان علیه‏السلام مى‏شناسد وبا عظمت آن آشنا مى‏شود.همچنین به طرح پاره‏اى از شبهاتى که از جانب برخى معاندان مطرح مى‏شود و پاسخ آنها،پرداخته شده است.در خاتمه نیز از زبان قرآن ناطق،على علیه‏السلام،علل و انگیزه‏هاى شیطانى طرح این گونه شبهه‏ها بیان مى‏گردد.
لازم به ذکر است مه مطالب این کتاب در واقع مجموعه چند سخنرانى است که حضرت آیت الله مصباح یزدى در رمضان سال‏هاى 1377 و 1378 هجرى شمسى در قم ایراد داشته‏اند.از آن جا که سعى بر آن بوده که تا حد امکان،مطالبى که استاد بیان کرده‏اند کم و زیاد و جا به جا نشود و فقط تلاش شده زبان گفتارى تا حدودى به زبان نوشتارى نزدیک گردد،لذا طبیعى است که دقت‏هاى معمول نگارشى و ویرایشى به طور کامل و صددرصد در این کتاب به چشم نمى‏خورد.
در پایان از محقق ارجمند جناب حجت الاسلام محمدى که کار تدوین این مجموعه را به انجام رسانده‏اند و نیز جناب حجت الاسلام نادرى که امر ویرایش آن را بر عهده داشته‏اند سپاسگزارى نموده و مزید توفیقات ایشان را از درگاه ایزد منان خواستاریم.
انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)
فصل اول: جایگاه قرآن در جامعه دینى‏
قرآن،تنها کتاب آسمانى در اختیار انسان‏
اگر بخواهیم به همه آنچه درباره قرآن در نهج‏البلاغه آمده است بپردازیم بحث بسیار طولانى مى‏شود. امام على (ع) در بیش از بیست خطبه نهج‏البلاغه به معرفى قرآن و جایگاه آن پرداخته است و گاه بیش از نصف خطبه به تبیین جایگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظیفه آنان در قبال این کتاب آسمانى اختصاص پیدا کرده است. ما در این جا تنها به توضیح پاره‏اى از توصیف پاره‏اى از توصیف‏هاى نهج‏البلاغه درباره قرآن کریم بسنده مى‏کنیم. امام علیه‏السلام در خطبه 133 مى‏فرماید:
و کتاب الله بین اظهر کم ناطق لا یعیى لسانه‏

قرآن در دسترس و جلوى روى شماست. بر خلاف کتب آسمانى ادیان دیگر از قبیل کتاب حضرت موسى و حضرت عیسى علیه‏السلام، قرآن در اختیار شماست. گفتنى است که امم گذشته و به خصوص در بین یهود بنى اسرائیل کتاب مقدس در اختیار عموم مردم نبوده است؛ بلکه تنها نسخه‏هاى محدودى از تورات در نزد علماى یهود موجود بوده و براى عموم امکان مراجعه به تورات وجود نداشته است.
درباره کتاب آسمانى حضرت عیسى علیه‏السلام وضع از این هم نگران کننده‏تر بوده و هست؛ زیرا آنچه امروز به نام انجیل در میان مسیحیان شناخته مى‏شود کتابى نیست که بر حضرت عیسى مسیح علیه‏السلام نازل شده؛ بلکه مطالبى است که به دست افرادى گردآورى و به نام اناجیل اربعه معروف شده است. بنابراین امم پیشین از دسترسى به کتب آسمانى محروم ماندند. اما وضعیت در مورد قرآن متفاوت است. کیفیت نزول قرآن و قرائت و تعلیم آن از جانب پیامبر صلى الله علیه و آله به گونه‏اى بود که مردم مى‏توانستند آن را فرا بگیرند و آیاتش را حفظ کنند و قرآن به طور کامل در دسترسشان باشد. از دیگر ویژگى‏هاى مهم این کتاب آسمانى آن است که خداوند متعال بر امت اسلام منت نهاده و خود، حفظ قرآن کریم را از هر گونه تهدیدى به عهده گرفته است. به علاوه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به قدرى به فراگیرى مسلمانان و حفظ آیات الهى اهتمام داشتند که در همان زمان رسول الله، عده زیادى از مسلمانان حافظ قرآن بودند و نسخه‏هایى از آیاتى که جدیدا نازل مى‏شد در اختیار داشتند و به تدریج آنها را حفظ مى‏کردند و به هر حال از طریق تکثیر این نسخه‏ها یا نقل سینه به سینه از حافظى به حافظ دیگر، قرآن در اختیار همگان قرار مى‏گرفت.
حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید: کتاب الله بین اظهرکم؛ کتاب خدا در میان شماست، در دسترس شماست. ناطق لا یعیى لسانه. بجاست روى این جمله تاکید و تکیه شود. حضرت مى‏فرماید: این کتاب گویاست و زبانش به کندى نمى‏گراید، از سخن گفتن خسته نمى‏شود و هرگز لکنت پیدا نمى‏کند، بنایى است که پایه هایش فرو نمى‏ریزد و پیروزمندى است که یارانش شکست نمى‏خورند.
سخن گفتن قرآن‏
امام على علیه‏السلام از سویى در مورد اوصاف قرآن در نهج‏البلاغه مى‏فرمایند: این کتاب کتاب ناطق است؛ خودش سخن مى‏گوید؛ از سخن گفتن خسته نمى‏شود. سخن و مطلب خویش را به روشنى بیان مى‏کند و از دیگر سوى، مى‏فرمایند این قرآن، ناطق نیست؛ باید آن را به سخن درآورد و من هستم که این قرآن را براى شما تبیین مى‏کنم. و گاه در بعضى از تعابیر آمده است که قرآن صامت ناطق؛ قرآن ساکت است و در عین حال ناطق‏ ? و گویا. به راستى معناى این سخن چیست؟
به نظر مى‏رسد این تعبیر بیانگر دو نگاه متفاوت به این کتاب آسمانى است که در یک نگرش قرآن کتابى مقدس، ولى خاموش در گوشه‏اى نشسته است و با کسى سخن نمى‏گوید و کسى با او ارتباطى ندارد و از نگاهى دیگر کتابى است گویا که همه انسان‏ها را مخاطب خویش قرار داده است و آنها را به پیروى از خود فرامى خواند و به پیروان خود نوید بهروزى و سعادت مى‏دهد.
بدیهى است قرآنى که تنها وصف آن تقدس باشد و بس، کلمات و جملات و آیاتى است منقوش بر صفحاتى از کاغذ که مسلمان‏ها به آن احترام مى‏گذارند، آن را مى‏بوسند و آن را در بهترین جاى خانه خویش نگه مى‏دارند و گاه در مجالسى بدون توجه به حقیقت و معانیش آن را تلاوت مى‏کنند. اگر با این دید به قرآن بنگریم، قرآن کتاب صامتى است که با صوت محسوس سخن نمى‏گوید و کسى که چنین نگرشى به قرآن دارد هرگز سخنى از قرآن نخواهد شنید و قرآن کریم مشکلى از او حل نخواهد کرد.
بنابراین ما موظفیم به نگرش دوم روى بیاوریم؛ یعنى قرآن را کتاب زندگى بدانیم و با ایجاد روحیه تسلیم در برابر خداى متعال، خود را براى شنیدن سخنان قرآن کریم که تمامى آنها دستورات زندگى است آماده کنیم. در این صورت است که قرآن ناطق و گویاست؛ با انسان‏ها سخن مى‏گوید و آنها را در تمام زمینه‏ها راهنمایى مى‏کند.
علاوه بر این تفسیرى که براى صامت بودن و ناطق بودن قرآن بیان کردیم، معنایى عمیق‏تر از این نیز براى این مطلب وجود دارد که آن معنا مورد نظر حضرت على علیه‏السلام است و بر اساس آن معناى خاص است که مى‏فرمایند قرآن صامت است و باید آن را به سخن درآورد و این من هستم که قرآن را براى شما تبیین مى‏کنم. اینک به توضیح صامت بودن و ناطق بودن قرآن به معناى دوم - و در واقع به تبیین معناى حقیقى آن - مى‏پردازیم: هر چند قرآن کریم کلام خداى متعال است و حقیقت این کلام الهى و صدور و نزولش براى ما شناختنى نیست،انما از آن جا که هدف از نزول آن هدایت انسان هاست،این کلام الهى آن قدر تنزل پیدا کرده است که به صورت کلمات و جملات و آیات قابل خواندن و شنیدن براى بشر درآمده،ولى در عین حال چنین نیست که مضامین همه آیات آن براى انسان‏هاى عادى قابل فهم و دسترسى باشد و خود مردم بدون تفسیر و تبیین پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم‏السلام و راسخین در علم بتوانند به مقاصد آیات نایل شوند.
به عنوان مثال،تفصیل و تبیین جزئیات احکام در قرآن نیامده است، همچنین آیاتى از قرآن کریم مجمل است و نیاز به تبیین و توضیح دارد.بنابراین قرآن از بسیارى از جهات ((صامت))است یعنى براى انسانهاى عادى،بدون تفسیر و تبیین کسى که با غیب ارتباط دارد و به علوم الهى آگاه است قابل استفاده نیست.
پیامبر و تبیین قرآن‏
یکى از وظایف پیامبر صلى الله علیه و آله نسبت به امت،تبیین آیات الهى است.قرآن کریم خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:
و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم‏ ? 

ما قرآن را بر تو نازل کردیم و وظیفه توست که قرآن را مردم بخوانى و معارف آن را براى ایشان تبیین نمایى؛ زیرا چنان که اشاره شد،قرآن کلام الهى است و با این که بسیار تنزل یافته تابه صورت کلمات و آیات درآمده است در اختیار مسلمانان قرار گرفته،در عین حال معارف آن،چنان عمیق است که براى انسان‏هاى عادى چندان قابل فهم نیست،لذا قرآن از این جهت نزد انسان‏هاى عادى صامت است و نیاز به تفسیر و تبیین پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه معصوم دارد.بر همین اساس خداوند متعال خطاب به پیامبر مى‏فرمایند:((ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا آن را براى مردم تبیین کنى)).
بنابراین آیات قرآن تفسیرى خاص خود دارند که این تفسیر و تبیین و علوم آن نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم‏السلام است آنها نیز معارف قرآن را در اختیار مسلمان‏ها گذاشتند و پیام قرآن را به گوش مردم رسانیدند.پس قرآن به این اعتبار ناطق است و پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم‏السلام معارف قرآن را بیان فرمودند.لکن باید توجه داشت که قرآن سخن خویش را اعم از خوشایند مخاطب بیان مى‏کند،خواه موافق خواهش دل او،یا مخالف هواى نفس انسان باشد.ونیز شیاطین انس حق ندارند خواسته‏هاى خود را بر قرآن تحمیل کنند و به اسم برداشت خود از قرآن، کلام خداوندى را به راى خود تفسیر کنند،که در این باره در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت.
بنابر هر دو معنا که از ((صامت بودن و ناطق بودن)) قرآن بیان شد حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند:ناطق لا یعیى لسانه؛ قرآن گوینده‏اى است که‏ ? از سخن گفتن خسته نمى‏شود و 
پیام‏هایش را به گوش مردم مى‏رساند و حجت را بر مسلمانان تمام مى‏کند.
بنابراین در این فراز از سخن، على علیه‏السلام قرآن را چنین معرفى مى‏کند که، قرآن این کلام الهى در بین شماست و پیوسته با لسانى گویا و رسا انسان‏ها را به فلاح و رستگارى فرا مى‏خواند و پیروانش را به سعادت و خوشبختى نوید مى‏دهد و از انجام رسالت خویش هرگز خسته نمى‏شود.
در خطبه 157 در وصف قرآن کریم چنین مى‏فرماید:
ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ینطق و لکن اخبرکم عنه،الا ان فیه علم ما یاتى،و الحدیث عن الماضى،و دواء دائکم،و نظم ما بینکم‏

هان، این قرآن است.پس از او بخواهید تا براى شما سخن بگوید در حالى که هرگز قرآن (بدون تبیین و تفسیر پیامبر و امام معصوم علیه‏السلام) سخن نخواهد گفت. شما باید از زبان پیامبر و امام معصوم علیهماالسلام با معارف قرآن آشنا شوید و علوم قرآن را از آنها دریافت کنید.قرآن دریاى معارف و علوم الهى است که غواصى در این دریاى عمیق و بى انتها و صید گوهرهاى انسان ساز آن تنها از عهده کسانى برمى آید که با غیب عالم هستى در ارتباطند و خداى متعال نیز از مردم خواسته تا با توسل به ذیل عنایت پیامبر و ائمه هدى علیهم‏السلام و استفاده از علوم اهل بیت و کمک و راهنمایى آن بزرگواران به معارف بلند قرآن راه یابند؛ زیرا علوم قرآن در نزد اهل بیت است.در نتیجه سخن آنها سخن قرآن است. و چون چنین است پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم‏السلام قرآن ناطقند.
بر مبناى مذکور حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید: ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ینطق؛ این قرآن و این شما،ببینید که بدون تبیین امام معصوم علیه‏السلام است که مى‏باید قرآن را براى شما تفسیر و تبیین کند و شما را از معارف و علوم قرآن آگاه نماید.
حضرت با بیان این مقدمه قرآن را از زاویه دیگرى مورد توجه قرار مى‏دهند و مردم را به رجوع به قرآن و تدبر در آن فرا مى‏خوانند.حضرتش مى‏فرمایند،حال که امام معصوم علیه‏السلام مى‏باید علوم و معارف قرآن را براى مسلمانان بیان کند و خود قرآن سخن نمى‏گوید و مردم خود نیز قادر نیستند مستقیما پیام‏هاى الهى را دریافت کنند.اکنون: اخبرکم عنه؛ من شما را از قرآن آگاه مى‏کنم واز علوم و معارف قرآن به شما خبر مى‏دهم. بدانید تمام آنچه مورد نیاز شماست در قرآن کریم است:
الا ان فیه علم ما یاتى و الحدیث عن الماضى و دواء دائکم و نظم بینکم‏

علم گذشته و آینده در قرآن است و درمان درد شما و راه نظم و سامان امورتان در قرآن است. این شما هستید که باید با استفاده از قرآن کریم و علوم اهل بیت علیه‏السلام به امور خود سامان بخشید.
تذکر دو نکته‏
1- قرآن مهم‏ترین سند تاریخى براى مسلمانان و پیروان این کتاب آسمانى است. آن جا که قرآن از تاریخى سخن مى‏گوید و تفکرات و معتقدات اقوام و ملل پیشین و روش زندگى و سرگذشت آنها را بیان مى‏کند، معتبرترین سند تاریخى است و در مقایسه با کتب و مطالب تاریخى، که سند قرآنى ندارد، گر چه به صورت تواتر نقل شده باشد، ارزش و اعتبار آنها در حد قرآن نیست. پس اخبار گذشتگان و داستان انبیا و اقوام پیشین را از قرآن باید شنید و از آنها پند گرفت.
این ما هستیم که باید با مراجعه به قرآن و مطالعه داستان زندگى اقوام و ملل پیشین از آنها درس عبرت گرفته، زندگى خود را بر اساس حق و روش صحیح سامان بخشیم.
2- قرآن کریم علاوه بر آن که تاریخ گذشتگان را براى ما نقل مى‏کند و با بیان حوادثى که براى آنان رخ داده است ما را در فضاى زندگى آنها قرار مى‏دهد و از ما مى‏خواهد که درس عبرت بگیریم، از آینده نیز خبر مى‏دهد. بدیهى است سخن علمى و یقینى راجع به آینده گفتن کار کسى جز خداوند متعال و کسانى که به اذن او از آینده خبر دارند نیست. این خداست که آینده و گذشته و حال برایش معنا ندارد و مى‏تواند راجع به آینده سخن بگوید و از آن خبر دهد، اوست که مى‏تواند راه را براى بندگانش روشن کند که چگونه رفتار کنند تا به سعادت برسند. این قرآن کریم است که از گذشته و آینده خبر مى‏دهد و انسان را نسبت به آن آگاه مى‏کند. لذا حضرت مى‏فرماید:
الا این فیه علم ما یاتى و الحدیث عن الماضى‏

آگاه باشید که علم آنچه مى‏آید و آنچه گذشته است در قرآن کریم است.
نقش قرآن در زندگى‏
حضرت على علیه‏السلام کلید حل همه مشکلات را قرآن معرفى مى‏کند و در وصف آن مى‏فرماید: و دواء دائکم ما بینکم؛ دواى درد و راه حل مشکلات شما و راه سامان بخشیدن به امورتان در قرآن است. قرآن داروى شفابخشى است که همه دردها را درمان مى‏کند و با وجود قرآن دردها و ناراحتى‏ها التیام مى‏یابد. باید این نسخه شفابخش را خواند و آن را به دقت مطالعه کرد و با راه درمان دردها و مشکلات فردى و اجتماعى آشنإ؛ شد.
بدیهى است قبل از احساس و شناختن درد و مشکل، سخن گفتن از درمان، خارج از مسیر طبیعى است؛ زیرا ابتدا باید دردهاى فردى و اجتماعى را شناخت و با مطالعه و دقت در آیات کریمه قرآن با آنها آشنا شد، آن گاه با به کار بستن این نسخه شفا بخش به درمان آنها پرداخت. امروز در جامعه ما مشکلات فراوانى اعم از فردى و اجتماعى وجود دارد که همه خواهان رفع این مشکلاتند و با این که پیشرفت‏هاى چشم‏گیرى در زمینه‏هاى مختلفى وجود داشته است، مشکلات زیادى باقى مانده است که مسئولین پیوسته در تلاشند تا به صورتى آنها را حل کنند.
حضرت در این خطبه مى‏فرمایند: و دواء دائکم و نظم ما بینکم؛ قرآن نسخه درمان دردها و مشکلات شماست، و در خطبه 189 با این تعبیر که و دواء لیس و بعده داء مى‏فرمایند: قرآن دارویى است که بعد از آن دردى باقى نمى‏ماند.
مطلبى که قبل از هر چیز باید بدان توجه داشت ایمان به فرمایش حضرت على علیه‏السلام است؛ یعنى باید با تمام وجود باور داشته باشیم که درمان حقیقى دردها و مشکلات ما، اعم از فردى و اجتماعى، در قرآن است. همه ما به این مطلب اقرار مى‏داریم؛ لکن مراتب ایمان و یقین افراد متفاوت است. هر چند هستند کسانى که با تمام وجود باور داشته باشند که اگر به قرآن روى بیاورند و معارف و راهنمایى‏هاى آن را به کار بندند، قرآن بهترین نسخه شفابخش دردهاست، لکن چنین افرادى بسیار اندکند و شاید یکى از بزرگ‏ترین مشکلات جامعه ما ضعف ایمان در این جهت باشد و این امر موجب شده است بسیارى از مشکلات همچنان باقى بماند. گاه کسانى در اثر ناآگاهى و یا کج اندیشى ممکن است این فکر انحرافى را مطرح کنند که با وجود این که قرآن در اختیار ماست و مدعى پیروى از آن هستیم پس چرا مشکلات اقتصادى مانند تورم و گرانى و هزاران مشکل فردى، اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى رنج مى‏برند؟ براى پاسخ به این پرسش، در این جا توضیحاتى را بیان مى‏داریم.

قرآن؛ راهنماى خطوط کلى‏
بسیار ساده‏انگارانه به نظر مى‏آید که کسى انتظار داشته باشد قرآن مانند کتاب حل المسائل، دردها و مشکلات فردى و اجتماعى را یکى یکى بیان کند و سپس راه حل آنها را به ترتیب توضیح دهد. قرآن با سر نوشت ابدى انسان سر و کار دارد و هدف قرآن فلاح و رستگارى انسان در دنیا و آخرت است. در این عرصه، قرآن کریم راه‏هاى کلى و خطوط اصلى را به ما نشان مى‏دهد که با به کار بستن آنها مى‏توانیم زندگى سعادتمندانه‏اى داشته باشیم، این خطوط کلى چراغ‏هایى هستند که جهت سیر و حرکت را نشان مى‏دهند لکن باید توجه داشته باشیم که براى رسیدن به سعادت و رستگارى در دنیا و آخرت و رفع مشکلات و تحقق جامعه‏اى مترقى و در عین حال دینى و اسلامى، خداوند متعال دو وسیله در اختیار انسان قرار داده است: یکى دین و دیگرى عقل.
قرآن خطوط اصلى ترقى و تکامل انسانى را روشن مى‏کند و جامعه اسلامى موظف است با نیروى تفکر و اندیشه و استفاده از تجارب علمى دیگران ( حتى غیر مسلمانان ) را منع نمى‏کند؛ بلکه علم را ودیعه الهى مى‏داند و مسلمانان را به آموختن آن تشویق مى‏کند. پیامبر صلى الله علیه و آله جهت ترغیب و تشویق مسلمانان به یادگیرى علوم مى‏فرمایند:
اطلبوا العلم و لو بالصین ? 




 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ